خطاهای رایج در شناخت حقایق متافیزیكی
همان طوری که می دانیم بشر برای شناخت طبیعت به ابزاری نیاز دارد كه آن ابزاردر مرحله اول حواس 5 گانه انسان میباشد یعنی این حواس مانند صفحهکلید و میكروفونو دوربین و حسگرهای سیستم وجودی انسان میباشند البته بعد از اینكه اطلاعات توسطاین ابزار به سیستم ادراكی انسان ارسال گردید پردازش و نتیجهگیری های بعدی راسیستم پیچیده ذهن انجام میدهد و بشر از این طریق به معارف و دانشهای زیادی دست مییابد.منتها چیزی که هست بسیاری از چیزها هستند كه آنها را نمیتوان به طور مستقیمبا حواس 5 گانه درك كرد و بشر برای شناخت آنها از ابزار و وسایل گوناگوناستفاده میکند مانند درك بسیاری از صداها و نورها و امواج گوناگون. البته بسیاریاز این ابزار را خود بشر ساخته است. بهعنوان مثال اگر در هزار سال پیش به یك بشرزمینی در باره موبایلها و سفینهها و هزاران وسیلهی پیچیدهی دیگر سخن میگفتی فوراًجواب میداد مگر این كار با عقل میسازد اگر به آنها میگفتی كه یك ف و یا یك شبهفبا هزاران كیلو در هوا با سرعت زیادی پرواز میکند میگفتند مگر با عقل جور در میآید.ولی رفتهرفته با پیشرفت علم عقل آدمی با همه اینها انس گرفت و خیلی از چیزهایمرموزی كه بشر اولیه و حتی بشر 200 سال پیش باورش نداشتند امروزه برای یك بچه 10ساله هم قابل باوراست. وقتی ما سخن از جن و شیطان و برزخ و . میکنیم خیلی از انسانهابه دیده تعجب و برخی نیز به دیده انكار و چندی نیز به دیده تمسخر بدان مینگرندولی واقعیت این است كه انسان طبیعت و اطراف خودش را به طور كامل نشناخته است وعلاوه بر آن حواس 5 گانه و ابزارهایی كه در دست دارد برای درك همه موجودات و حقایقكافی نیست و انسان علاوه بر حواس 5 گانه حواس دیگری نیز دارد كه میتواند با فعالكردن آنها به درك حقایق دیگری نائل آید كه دیگران از نیل به آنها عاجزند مثلاً میتوانبا تجرد روح به عالم برزخ دستیافت و با روح مردگان ارتباط برقرار كرد و یا اینكهبا فعال كردن روح میتوان به عالم ا جنه دسترسی پیدا كرد و نیز با فعال كردن ضمیر ناخودآگاهمیتوان به خیلی از اسرار دیگران آگاه شد و علاوه بر آن میتوان در زمان و زمینسیر كرد و پیامبران با نیل بهمراتب بالای حقیقت به عوالم جبروت و ملکوت دستیافتهو موفق به اخذ وحی میشوند كه با الهام و از این قبیل چیزها متفاوت است و مرحلهبسیار بالایی از درک حقیقت است.
و پیامبران نیز وقتی به بیان حقایق مخفی از حواس مردم میپرداختندبا انكار و تعجب و تمسخر مردم روبرو میشدند چنانچه بسیاری از علما مانند گالیله وابنسینا و . نیز این وضعیتها كم و بیش تجربه کردهاند.
اما نکتهای كه لازم است بدان اشاره شود اینكه: گروههای زیر در شناخت حقیقتبه خطا رفتهاند.
الف) بهترین مذهب و دین حق باید چه صفاتی داشته باشد؟
باید راه سعادت و تكامل روح و جسم و جامعه بشری را در مراحلو اطوار مختلف زندگی به انسان نشان دهد.
و روح و جسم و جامعه بشری بسیار پیچیده است و مراحل و اطوارجسم و روح بشر برای انسان كامل روشن نیست؛ بنابراین انسان برای این كار بهراهنمایی فوق بشری نیاز دارد و آن خداست.
نتیجه اول: یكی از ویژگیهای بهترین دین و مذهب این است كهباید الهی باشد (یعنی از طرف خدا باشد).
ب) همه انسانها مستقیماً نمیتوانند با خدا ارتباط داشتهباشند (به دلایل گوناگون) فلذا باید برخی از انسانهای غیرعادی كه توانایی ارتباطبا خدا را دارند در بین مردم وجود داشته باشند تا واسطه بین مردم و خدا بوده وراهنمایی های الهی را از خدا گرفته و به مردم ابلاغ نمایند.
نتیجه دوم اینكه: بهترین دین باید پیامبری الهی (منصوب ازطرف خدا) داشته باشد و یا اگر پیامبر از دنیا رفت جانشینی مانند خودشكه این تواناییها را دارد در بین مردم موجود باشد. (توجه داشته باشید كهنقش پیامبر اخذ احكام و قوانین از طرف خدا و ابلاغ آن به مردم بوده و نقش وصی و جانشینحفظ آن دین از خرافهها و تحریفات و نیز تفسیر سخنان باقیمانده از پیامبر و نشاندادن امور مبهم دینی برای مردم و هدایت (آنهاست.)
همهچیز دست خداست و درستش این است كه همهچیزرا از خدا بخواهیم ولی گاهی وقتها آنچنان روح قوی و پاكی نداریم كه چیزیرا از خدا بخواهیم و یا دلمان میخواهد كه از ولی خدا بخواهیم كه آنها كه آبرومندهستند چیزی را از خدا برای ما بخواهند.
ولی اگر شما از یك انسان زنده و یا یكروح زنده كه در عالم برزخ است چیزی را بخواهید باز هم هیچ اشكالی ندارد چرا كه كمكخواستن از انسانهای پاك هیچ مشكلی ندارد همانطوریكه ما از پدر و یا مادر و یاامام و یا پیامبر میتوانیم در زندگی خود یاری بطلبیم از روح پاك و زندهآنها نیز میتوانیم یاری بجوییم اما باید چیزهایی را بخواهیم كه در توان آنها هست مثلاًاز روح پدرمان نمیتوانیم بخواهیم كه به ما خانه بدهد چرا كه آنها چنین توانایی راندارند بلكه میتوانیم از آنها بخواهیم كه برای ما دعا كنند اما روح یك امام و یایك پیامبر میتواند این كارها را بكند مثلاً روح امام میتواند یك بیمار را معالجهو مداوا كند چنانچه یك دكتر میتواند یك مریض را درمان كند اما شفا دست خداست ولیدرمان كردن و مداوا را چنانچه یك طبیب میتواند انجام دهد یك روح زنده و قوی مانندروح علی علیهالسلام نیز میتواند انجام بدهد و بخشیدن گناه و امثال این چیزهامانند قبول كردن توبه و قبولی اعمال كار خداست و نباید اینها را از امام و یاپیامبر خواست ولی در این موارد میتوان از امام و یا پیامبر خواست كه آنها ما رادر این موارد دعا كنند.
ویژگی هایامام حسین علیه اسلام:
1: او تنها کسی بود که در عالم ذر تاریکی های ناشی از جهل وحسادت را از بین برد
2: همه انبیا قبل از تولد او به آن بزرگوار گریه کردهاند مانندآدم و نوح و ابراهیم و .
3: او تنها کسی است که شهدا مفتخرند کهسید و سالارشان حسین است
4: گریه برای او و گریاندن و خود را قاتی گریه کنندگان کردن ثواببهشت دارد بهشرطی که با گناهان بعدی خود را از آن بهشت محروم نگردانی
5: قطره اشکی که برای او ریخته شود آتش جهنم را خاموش میکند
در عالم طبیعت و فیزیك فوانینی حكم فرماست كه استثنا پذیر نیستند و آن قوانین در سراسر عالم یكسان هستند مانند قانون جاذبه عمومی و غیره . .
علم فیزیك و دیگر علوم طبیعی فقط با این قوانین سر و كار دارند و از تفسیر قوانین عالم مجردات كه متافیزیك و یا عالم ماوراء فیزیك نامیده می شود ناتوان و عاجزند و متد بررسی این دو با هم بسیار متفاوت است .
كسی كه بر نیروی جاذبه زمین غلبه می كند و یا كسی كه با یك نگاه و بدون اعمال هیچ نیروی فیزیكی كاری را انجام می دهد مانند شكستن شیشه با یك نگاه و یا خواندن افكار دیگران و یا طی الارض و سیر در زمان و نفوذ در گذشته و آینده و فرار از حدود و ثغور و حصار فضا و زمان و . همه و همه خبر از قوانین دیگری می دهد كه فرای قوانین فیزیكی بوده و از عوالم متا فیزیك پیروی می كنند .
كسانی كه با ابعاد روحی بشرآشنا بوده و روح او را بهتر شناخته اند می دانند كه انسان به غیر از بعد مادی و جسمی بعد بسیار قدرتمندی دارد كه بعد و الهی اوست و همین بعد است كه او را از حصار فضا و زمان آزاد ساخته و با همه حقایق هستی پیوند می دهد .
توجه به روح انسانی از قدیم الایام در میان انسان ها متداول بوده است ولی نحوه پرورش آن در بین اقشار مختلف ون متفاوت است كه در زیر به برخی از آن ها اشاره می شود :
الف) حضرت محمد صلیالله علیه واله بدون اینکه درس بخواند هزاران آموزه اجتماعی، روانی و روحی، عبادی، بهداشتی، خانوادگی،نظامی، ارثی، اخلاقی، اقتصادی، حکومتی و ی، حقوقی، مدنی، عرفانی، فلسفی، علمی،در اختیار انسانها قرار داد تا انسان خدایش و خودش و اطرافش را بهتر شناخته و تعاملیشایسته با آنها داشته باشد علاوه بر آن هیچ انسانی بشریت را مانند پیامبر اسلام باخدا و روح انسان و عالم غیب آشنا نکرده است چگونه یک انسان درس ناخوانده میتواند اینهمهسنت های زیبا و قوانین متقن برای بشریت اهدا نماید که ضامن سلامتی روح و روان و دنیاو آخرت و اقتصاد و ت و اخلاق اوست. با نگاهی گذرا به معارفی که آنبزرگوار در اختیار بشریت قرار داده است میتوان یقین کرد که او پیامبری است عظیم وبینظیر و اینکه او انسانی کامل و تأییدشده از جانب خداست و اگر کسی بپنداردکه او این معارف را از دیگران یاد گرفته است و یا اینکه بگوید این معارف در کتبگذشتگان موجود بوده و او این معارف را جمعآوری کرده است. او را قابل نمیدانمکه وقت عزیز را برای رفع شبهه او تلف کنم چرا که با نگاهی به زندگی پیامبراسلام و تاریخ زمان پیامبر چنین شبههای جز خیال و توهم نمیتواند باشد.
ب) معجزات پیامبر اسلام آن قدر زیاداست که نمیتوان منکر آنها شد ما به برخی از معجزاتی که تا به امروز مانده استاشاره میکنیم:
1) تغییرقبله از بیتالمقدس بهسوی مکه به هنگام نمازخواندن و تعیین دقیق قبله در حین نمازبدون استفاده از وسایل نجوم.
2) تعیین قبله مساجدی که در زمان پیامبر اسلام ساختهشدهو مورد تأیید وسایل دقیق نجومی امروز هست.
3) احادیث علمی پیامبر که مبتنی بر ضرر برخی از خوردنیهاو نوشیدنیها و منافع دیگر مواد غذایی است و با علم امروز نیز سازگار است.
حضرت آدم چندین فرزند داشته است به نام های قابیل و هابیل و شیث و لوزا و . و در روایات هست كه وصی حضرت آدم حضرت شیث بوده است و هموست كه انبیا از نسل او هستند .
اما ادامه نسل آدم و حوا از چه طریقی بوده است ؟ احتمالات مختلفی وجود دارد كه ما در زیر به بررسی آنها می پردازیم :
1) برخی احتمال داده اند كه فرزندان آدم با باقی مانده نسل های گذشته از انسان های پیشین ازدواج كرده اند چرا كه برخی روایات دلالت دارد بر اینكه قبل از آدم نسل هایی از آدم های پیشین بوده اند و آدمی كه جد همه ماست آخرین آدم از آدم های گذشته است . بر خی دیگر از اشارات برخی از آیات قرآن به وجود آدم های قبل از نسل حضرت آدم استناد می كنند . ( مانند آیه ای كه در اعتراض فرشتگان به خلقت آدم به خونزیزی و قتل انسان ها اشاره گردیده است . )
اشكال این احتمال این است كه سند محكمی ندارد و علاوه بر آن در سوره نساء به صراحت خداوند فرموده است انسان ها را از دو نفر ( آدم و زوجش ) آفریده است و مدخلیتی برای دیگران قایل نشده است . پس این احتمال مردود است .
2) برخی با استناد به برخی از روایات گفته اند كه خداوند برای فرزندان آدم از آسمان حورالعین ( ن آسمانی ) و یا نی از جن فرستاد و آنان با آن ن آسمانی ازدواج كردند و بقیه نسل آدم از ازدواج نوه های آدم با یكدیگر ادامه یافت .
این بیان چند اشكال دارد : اشكال اول اینكه آیا ازدواج یك انسان با ن آسمانی و یا با جن ها ممكن است یا نه ؟ بسیاری از فلاسفه ازدواج این دو را با هم غیر ممكن می دانند . در جواب این اشكال می توان گفت : چون فلسفه و عقل انسان از ماهیت وجود جن و حوری اطلاع درستی ندارد پس نمی تواند در این مورد قضاوت كند . پس این اشكال وارد نیست علاوه بر آن در بسیاری از آیات قرآنی ازدواج انسان با ن بهشتی در قیامت ذكر گردیده است .
اشكال دوم اینكه این روایات فقط مشكل ازدواج پسران آدم را حل می كند ولی مشكل ازدواج دختران آدم همچنان باقی است چرا كه در روایات اشاره ای به مردان بهشتی و یا مردانی از جن نشده است . شاید بتوان این اشكال را با این بیان حل كرد كه بگوییم دختران آدم ازدواج نكردند . و یا اینكه بگوییم آدم اصلا دختری نداشته است ولی هیچكدام از این جواب ها درست نیست چرا كه مطابق روایات آدم هم دختر داشته و هم صاحب پسر بوده است و محروم كردن دختران آدم از ازدواج ظلم محسوب می شود و خدا و پیامبرش چنین ظلمی در حق دختران روا نمی دارند .
اشكال عمده دیگری كه بر این بیان وارد است این است كه طبق آیه صریح سوره نساء خداوند انسان ها را از دو نفر ( آدم و زوجش ) آفریده است و مدخلیتی برای دیگران قایل نشده است . فلذا این احتمال نیز چنگی به دل نمی زند .
انواع جنها بر اساس كاری كه میکنند نزد مردممشهورند.
بعضی از جنها در خدمت شیطان هستند و برخی دیگر انسانهارا بهعناوینمختلف وسوسه میكنند عدهای دیگر مسلمان و دستهای دیگر یهود و مسیحیو گروهی دیگر در زیرزمینها و دور از انسانها و برخی دیگر در حبس و زنجیر میباشند.برخی از جنها را شیطان از روز تولد انسان نزد او میگمارد تا او را گمراه سازند وخداوند متعال نیز ملكی تعیین میكند تا انسان را از گزند جنهای شریر حفظ كند. برخی از آنها در جادو و سحر و طلسمات و بعضیدیگر برای خبررسانی به کائنان مشغول بهکارند.
ما در این جا به اسامی برخی از آنها اشاره میكنیم:
جن خناس: اینشیطان مخفی در درون انسان راهیافته و به وسوسه انسان میپردازد و هرگاه انسان یادخدا را میكند از انسان دور میشود خواندن سوره ناس برای دفع این جن موثر است. (بحارج 60 ص 194)
در روایات آمده است این شیطان مانند خون در دل انسان راه دارد (بحار ج60 ص 269)
جن رها یا (زها): این شیطان وقت نماز صبح سراغ انسانآمده و بر سر او و بالشش گره میزند و به او میگوید بخواب وقت نماز نشده است واگر بیدار نشود بهصورت او بول میكند و بر گشته و دمش را میجنباند و بانگ شادیبر میآورد. (محاسن ج 1 ص 86)
مبادا این حقایق را انكار كنی كه با دلایل عقلی و شرعی و به تجربه اینموضوع ثابت شده است.
غول: این جن انسانها را در صحراها وبیابانها به بیراهه میكشاند و روایتشده هر گاه تنها هستی راهنمایی انسان تنهارا قبول مكن و با صدای بلند بهصورت او اذان بگو آن گاه از تو دور میگردد. دربرخی روایات آمده غول وجود ندارد. ولی احمد بن عبدالله گوید در راه به چنین جنیبرخورد كردم كه بر روی تختی نشسته و لباسهای خوبی پوشیده و قندیلهایی روشن كردهبود سوره یاسین را خواندم قندیلهایش خاموش شد و گفت: ای بنده خدا با من چه كردی؟(سفینهالبحار ج 3 ص 821)
این كه در روایات آمده غول وجود ندارد به این معنا ست كه غول نمیتواندانسان را از راه خود گمراه كند و انسان در برابر آن دست و پا بسته و مجبور نیست.اگر انسان به یاد خدا و متوسل به 14 معصوم بوده و از حدود شرع نكند هیچ جنینمیتواند بر انسان ضرر بزند.
میانبری برای پاك كردن روح
میدانیم كه بدن را آب پاك می كند ولی روح كه از جنس بدن نیست پاك كننده ای از جنس خود می خواهد و آن پاك كننده روح حضرت سید الشهدا می باشد اگر فردی در مراسم سوگواری آن بزرگوار شركت كرده و بگرید و یا محزون شود و یا دقایقی چند دل به آن حضرت داده و توجه خود را به طور كامل متمركز به آن روح بزرگ و با صفا بكند چنان نورانیتی می یابد كه غیر قابل تصور است اما باید برای حفظ كردن آن نور كار هایی بكند آن نور را باید در قلب جا داده از آن مراقبت كرد البته آن نور بسیار گرانبهاست و یك چیز گرانبها را باید به دقت و مراقبت خاصی نگه داشت چرا كه ان زیادی در كمین نشسته است . البته بهترین راه برای حفظ كردن آن نور این است كه آن را در قلب خود جای دهی و این كار كمی زحمت لازم دارد و آن این است كه وقتی در مراسم سوگواری به حضرت حسین و روح بزرگ آن حضرت متوجه می شوی فكر و ذهنت را از هر چیزی خالی كرده و فقط به حضرت او دل ببندی در این حال نباید به دیگران توجه كنی اگر این كار را با شرایط خود كه در این جا مجال بحث آن نیست انجام دهی خودت را در دریایی از نور خواهی دید و آنجا خواهی فهمید كه تو قطره ای بیش در مقابل آن دریا نیستی آن وقت است كه سید الشهدا در دل تو تجلی می كند و دلت را نورانی می گرداند . بعد از اینكه مراسم سوگواری پایان یافت دوباره باید به آن روح با عظمت توجه كنی بعد از دقایقی دوباره توجه خود را تكرار كن اگر در یك روز چندین بار به این توجه خود برگردی آن نور از دل تو به جای دیگر نمی رود در جلسات بعد نیز همین كار را تكرار كن . لب سخن ما این است كه آن نور در دل تو مهمان تو است و تو باید در یك روز چندین بار از آن مهمان پذیرایی كنی و پذیرایی از آن مهمان بسیار مهم فقط این است كه دقایقی به آن توجه كنی و با سلامی عاشقانه به آن ( روح سید الشهدا ) با مهمان خود صفا كنی اگر موفق به این كار شدی هرگاه به آن حضرت توجه كرده و سلام دهی آن حضرت را در عالم مثال و ملكوت با دیده دل مشاهده خواهی كرد . بدان كه این دستور العمل از عارف بزرگوار و استاد فقیدمان حاج مهدی زجاجی علیه الرحه می باشد .
او از شعیان امیر المومنین بود و در صلح امام حسن با معاویه از جمله ناراضی ها محسوب می شد . مسلم بن عقیل سفیر امام حسین علیه اسلام در كوفه بر خانه او واد شد و او هزاران نفر را در نزد مسلم جمع كرده و برای امام بیعت گرفت مختار برای جمع قبایل به اطراف كوفه رفته بود كه ابن زیاد با صورتی پوشیده وارد كوفه شد و مردم پنداشتند كه امام حسین وارد كوفه شده است . پس از تهدید های ابن زیاد مسلم به خانه هانی بن عروه منتقل شد و مختار زمانی به كوفه رسید كه مسلم شهید شده بود ابن زیاد او را دستگیر كرده و كتك كاری كرده و در این اثنا یكی از چشمان مختار آسیب دید و او را با تنی چند زندانی نمود . میثم تمار در زندان آینده آنها را به نحوی كه از علی علیه السلام شنیده بود پیش گویی كرد . او با وساطت عبدالله بن عمر ( شوهر خواهر مختار ) آزاد شد و به مكه رفته و به عبد الله بن زبیر پیوست و با شرایطی با او بیعت كرد و در زمان به آتش كشیده شدن مكه در آنجا بود و رشادت های زیادی از خود نشان داد . او از نیات ابن زبیر آگاه بود ولی در آن شرایط تنها راه ممكن برای مبارزه با بنی امیه همان جا بود . سپس با شورش توابین علیه بنی امیه به كوفه باز گشت و كوفه را در دست گرفت و چون ابن زبیر با شرایط او موافقت نكرد از بیعت او خارج گشته و به امام سجاد علیه السلام نامه نوشت تا از مردم برای او بیعت بگیرد امام قبول نكرده و جواب نامه او را نداد . ( چون امام می دانست اگر جواب او را بدهد این كار منجر به قطع نسل امامت توسط زبیریان و بنی امیه میگردد ) برخی گفته اند كه امام علنا از او بیزاری جست و به محمد حنفیه نیز نوشت كه جواب او را ندهد . ولی برخی دیگر نوشته اند كه امام چهارم شیعیان به محمد حنفیه نوشت : یا عم لو ان عبدا زنجیا تعصب لنا اهل البیت لوجب علی الناس موازرته و قد ولیتک هذا الامر فاصنع ماشئت ؛ عموجان اگر برده سیاهی به حمایت از ما بر خاست بر مردم واجب است که او را کمک کنند و من مسئولیت این امر ورود در قیام مختار را » به تو واگذار کردم هر گونه که خواستی عمل کن . مختار خود را نماینده محمد حنفیه معرفی كرد و هنگامی که عده ای برای سنجش صحت این ادعا به نزد محمّد حنفیه آمدند ، وی گفت : اما ما ذکرتم من دعاء من دعاکم الی الطلب بدمائنا فوالله لوددت ان الله انتصر لنا من عدونا بمن شاء من خلقه ؛ در مورد آنچه گفتید که کسی شما را دعوت کرده تا انتقام خون اهل بیت را بگیرید ، به خدا من دوست دارم تا خداوند به دست هر کس که خود از بندگانش خواهد ، انتقام ما را بگیرد . مختار هاشمی هایی را كه ابن زبیر قصد سوزاندن آنها را داشت نجات داد و دوستی خود را به آل هاشم نشان داد .
درباره این سایت